سلامی از دل به غزه زخمی

💠سلامی از دل به غزه زخمی

✍🏻سنا یوسفی

سلام ای خواهر و برادر عزیزم، سلام ای دوست نادیده‌ام در غزه؛ هر لحظه به یادتان هستم، نه فقط هر روز؛ بلکه هر نفس، هر نگاه، و هر دعا. دلم می‌سوزد برای رنج‌های سنگینی که بر دوش می‌کشید، دردهایی که حتی تصورش برای ما دشوار است، چه رسد به تحملش.

ای کاش می‌شد به جای اشک‌هایی که از چشمانتان جاری‌ست، لبخند بر لب‌هایتان بنشیند! ای کاش می‌توانستم کنار آن مادرهایی باشم که جگرگوشه‌هایشان را در آغوش خاک می‌سپارند! فقط لحظه‌ای، شاید با آغوشی گرم یا کلامی آرام، اندکی از داغ دل‌شان بکاهم.

ما عاجزیم از درک حال آن مادری که یکی‌یکی عزیزانش را از دست داده؛ از فهم اندوه پدری که همسر و فرزندش هنوز زیر آوارند؛ نمی‌دانم این درد را باید با قلم نوشت، یا با خون! چه می‌توان گفت از آن کودک بی‌پناهی که با گوش‌های کوچکش، آخرین زمزمه‌های مادرش را شنید؛ و با چشمانش، جسم بی‌جان پدرش را نظاره کرد. آیا می‌توان حال او را فهمید؟ آیا می‌توان کودک ماند، وقتی چشمانت این‌همه فاجعه را دیده‌اند؟

هر انسان در غزه، جهانی‌ست پر از درد و پر از ایمان؛ ایمانی زلال، برخاسته از دل خاکسترها. مردمان این سرزمین، چون شعله‌ای پاک در تاریکی، ما را به روشنایی می‌خوانند؛ و هر آزاده‌ای که قدم در این خاک بگذارد، بی‌اختیار تحت تأثیر این ایمان، این استواری، این کرامت قرار می‌گیرد.

آری… این ایمان است که جان‌ها را به فداکاری می‌کشاند؛ به راهی فراتر از مرزها، قومیت‌ها، و مذهب‌ها؛ راه آزادی، عدالت، و کرامت انسانی. و شما امروز، پرچم این آرمان را در خط مقدم بلند نگه داشته‌اید؛ ادامه‌دهنده‌ی راه بزرگانی چون عمر بن خطاب، صلاح‌الدین ایوبی، و هزاران مجاهد نستوهی هستید که جان‌شان را فدای ایمان و سرزمین کردند. شما به ما آموختید که ایمان یعنی ایستادگی؛ غیرت یعنی دفاع از حق، حتی با دست‌های خالی؛ و انسان‌بودن یعنی همدل بودن با مظلوم.

کاش این جنگ ظالمانه و‌جگرسوز پایان یابد! کاش دوباره صدای خنده‌ی کودکان، جای انفجار و آژیر را بگیرد. کاش معصومان، بی‌هراس در کوچه‌ها بازی کنند و در پارک‌ها شادی را از نو تجربه کنند! کاش ظلم صهیونیسم پایان پذیرد و وجدان خفته‌ی دنیا، بالاخره بیدار شود. نمی‌دانم چه بگویم؛ فقط می‌دانم که دل ما، هر روز، هزاربار با دیدن چهره‌ی معصوم کودکان شهید، پاره‌پاره می‌شود.
ما، از دور، جز دعا و اندکی یاری، کاری از دست‌مان برنمی‌آید؛ اما هم‌دل و هم‌درد شماییم.

خدایا! تو خودت داناترینی به حال این مردم مظلوم؛ تو دل‌هایی که زیر آوار رفتند را می‌بینی… قلب‌های خسته‌ی این مردم مقاوم را شاد کن، و این جنگ نابرابر را به پایان برسان! آمین، یا رب العالمین.

در حسرت یاری

در حسرت یاری

✍🏻 ناصح عزیزی

🤲🏻خدایا
🕯ای پناه بی‌پناهان؛ ای که زمین و آسمان در قبضه‌ی تدبیر توست؛ ای که آهِ دل‌های شکسته را پیش از زبان می‌شنوی! ما اینجاییم با دلی پر از حسرت، با چشمانی که از دیدن این همه ظلم، شرمنده‌اند، با زبانی که دیگر نمی‌داند، جز گریه، چه باید بگوید.

🤲🏻خدایا
🕯مردمانت در غزه، در تنگنای گرسنگی و محاصره، در عطش بی‌پایان، در شب‌های بی‌چراغ، در سحرهای بی‌نان، فریاد می‌زنند؛ اما فریادشان به سقف آسمان می‌خورد و برمی‌گردد. کودکی در آغوش مادرش جان می‌دهد، بی‌آنکه دنیا حتی لحظه‌ای مکث کند! پیرها نان ندارند، مریضان دوا ندارند، و مادرانی هستند که دیگر اشک ندارند، فقط چشم دارند و کابوس‌هایی که از بیداری هم سیاه‌تر است.

🤲🏻خدایا
🕯ما کجای این ماجرا ایستاده‌ایم؟ ما در سکوت گرم خانه‌هایمان، نام «انسانیت» را زمزمه می‌کنیم، اما نمی‌دانیم از کجا باید شروع کنیم؟ چه باید کنیم تا حتی قطره‌ای از این آتش را فرو نشانیم؟ ما گم شده‌ایم میان حرف‌ها، تحلیل‌ها، تردیدها؛ ما دستمان کوتاه است، دل‌مان بی‌قرار است، و نمی‌دانیم این درد عظیم را با کدام مرهم باید پاسخ داد؟!

🤲🏻خدایا
🕯بیدارمان کن، اراده‌ای در ما بدم که راهی بجوییم، برای کمک، برای همدلی، برای دادخواهی. نگذار تنها با دعا آرام گیریم؛ بلکه یاری‌مان ده تا با عمل برای زخمی‌ترین خلق تو آرام‌بخش باشیم.

🤲🏻خدایا
🕯برای آن کودکانی که بوی نان را فراموش کرده‌اند؛ برای آن پدرانی که شرم را با اشک فرو می‌برند؛ برای آن مادرانی که میان آوار و خاکستر، به دنبال تکه‌ای از فرزندشان می‌گردند؛ تو خودت، مَفرّ و ملجأ باش!

🤲🏻خدایا
🕯ما نمی‌دانیم از کجا باید شروع کنیم؛ اما می‌دانیم که تو، راه را به دل‌های صادق نشان می‌دهی. پس دل ما را صادق کن، تا راه بر ما گشوده شود. و ما را در صف مجاهدان یاری‌رسان قرار ده، نه در صفِ نشستگان یا خاموشانِ بی‌تفاوت.

🤲🏻خدایا
🕯به حرمت اشک بی‌صدای کودکان، به حق خون‌های به ناحق ریخته‌شده، به فریادهای بی‌جواب، به دل‌های بی‌تاب، به زخم‌های بی‌مرهم، به خواب‌های بی‌رویا، به روزهای بی‌امید، رحم کن بر جان‌های خسته، بر دل‌های شکسته، بر ما که بی‌دستیم و چشم‌انتظار؛ و بر آن‌ها که بی‌پناه‌اند و گرفتار.

🤲🏻خدایا
🕯صبر تو پایان ندارد، اما تاب ما تمام شده. طاقت دیدن استخوان‌هایی را نداریم که زیر آوار بی‌غذایی و بی‌پناهی خرد می‌شوند؛ تاب شنیدن صدای کودکی را نداریم که با دهانی خشک، نام مادر را زمزمه می‌کند و جوابی نمی‌گیرد.

🤲🏻خدایا
🕯ما به انتهای توان رسیده‌ایم؛ تو صبور و حکیمی، اما ما دل‌هامان می‌لرزد، نفس‌هامان به تنگ آمده، چشمان‌مان طاقت اشک ندارد، و نمی‌توانیم، نه تماشا کنیم، نه فراموش کنیم، نه بی‌تفاوت بمانیم.

🤲🏻خدایا
🕯بغض، خفه‌مان کرده؛  در گلو، گره خورده است صدایی که نمی‌داند فریاد شود یا دعا؟! ما میان دو آتش مانده‌ایم: آتش خشم از این‌همه بیداد، و آتش حسرت از ناتوانی‌مان برای پایان دادن به آن. و این هر دو، قلب‌مان را خاکستر کرده.

🤲🏻خدایا
🕯اگر هنوز در دل‌های ما اندک نوری مانده، ذره‌ای ایمان که هنوز خاموش نشده، تو خودت آن را شعله‌ور کن، و ما را به صدایی، دستی یا گامی در مسیر نجات برسان.

طراحی و مدیریت: انجمن فرهنگی شاخه زیتون